چمران:من مرد زندگی نیستم...
پروانه:یعنی چه؟
چمران:من یک تکلیفی تو این عالم دارم که فکر می کنم برای انجام اون تکلیف به دنیا اومدم.نگاه نکن به دکترای فیزیک پلاسما،نگاه نکن به حقوق ماهی چند هزار دلار،نگاه نکن به پیشنهادهای وسوسه برانگیز شرکت های بزرگ آمریکایی...من به زودی همه ی اینها رو باید بزارم و برم.
پروانه:کجا بری؟
چمران:به دنبال انجام اون تکلیف.
پروانه:یعنی انجام اون تکلیف با دوست داشتن،با عشق ورزیدن و با زندگی کردن منافات داره؟
چمران:با دوست داشتن و عشق ورزیدن نه؛برای اینکه ایتها مقولات آسمانی اند.ولی با زندگی کردن چرا.با هر تعلقی که پای آدم رو به زمین بند کنه چرا.
بخشی از کتاب دوست داشتنی مرد رویاها به قلم سید مهدی شجاعی.کتابی 525صفحه ای که در قالب فیلم نامه درباره ی بخشی از زندگی دکتر چمران نوشته شده.قلم خوب شجاعی و قالب جذاب فیلمنامه کتاب رو خوندنی تر کرده.
من خیلی کتاب رو دوست داشتم و دوباره بیشتر و بیشتر مجذوب شخصیت عجیب دکتر چمران شدم.شخصیتی متعالی که در اون جسم از روح دستور میگیره و هیچ تعلق دنیایی در روح بزرگ این مرد وجود نداره.مردی با مجموعه ای از شخصیت های متضاد...مرد رویاها...
+خدای چمران پشت و پناهتان...